اغلب از ما این سوال پرسیده می شود: "NEoWave چیست؟"ما با گلن نیلی گپ زدیم تا داستان منحصر به فرد او را از نحوه ایجاد NEoWave پس از یادگیری در مورد امواج الیوت، آموزش اصول موج الیوت و جستجوی راه هایی برای بهبود مستمر نظریه موج برای علمی تر، منطقی تر، قابل اعتمادتر و دقیق تر کردن آن بشنویم. در واقع، او خاطرنشان می کند که "NEoWave همه چیز در مورد پیش بینی دقیق تر بازارها است."در اینجا پاسخ گلن نیلی به این سوال متداول است.
NEoWave چیست؟این موج الیوت را به شکل اصلی خود می گیرد و به طور متوالی تک تک مراحل فرآیند را مرتب می کند تا آن را منطقی، عینی و قابل درک کند.
NEoWave شامل کنترل نحوه ترسیم نمودارها و انواع داده هایی است که برای ترسیم نمودارها استفاده می کنید (که همیشه باید داده های نقدی باشد که منقضی نمی شود). NEoWave نحوه رسم داده ها را توضیح می دهد، بنابراین شما از نمودارهای میله ای به روش معمولی استفاده نمی کنید، بلکه از چیزی که نمودار موج نامیده می شود استفاده می کنید. این به شما امکان میدهد تا جریان واقعی قیمت بازار را از بالا به پایین یا پایین به بالا در طول زمان ببینید، که امکان پیشبینی دقیقتر را فراهم میکند.
نمونه هایی از دو نمودار موج.
پیش بینی ماهانه NEoWave برای S&P 500منتشر شده توسط NEoWave Inc. در یکشنبه، 5 آوریل 2020
پیش بینی نیمه سالانه NEoWave برای S&P 500منتشر شده توسط NEoWave Inc. در یکشنبه، 5 آوریل 2020
مصاحبه کننده: آقای نیلی، چگونه با Elliott Wave شروع کردید؟و با گذشت سالها، چگونه متوجه شدید که باید اقداماتی را برای منطقی تر کردن آن انجام دهید؟
من در تجارت نفت کار می کردم و شروع به خواندن کتاب های تحلیل بورس کردم. من به کتابی برخوردم که حاوی توضیحات بسیاری از انواع مختلف تحلیل تکنیکال بود، و Elliott Wave یکی از آنها بود. وقتی در مورد موج الیوت خواندم، بلافاصله فکر کردم، "این است" زیرا یک یا دو سال بود که در مورد بازارها جستجو و مطالعه کرده بودم. فقط با خواندن توضیحات در مورد نحوه کار و چیستی آن، بلافاصله فهمیدم که این مفهوم یا نظریه - توضیح بازارها - است که به دنبال آن بودم، زیرا بسیار پیچیده تر و چند بعدی تر از مفاهیم دیگر بود. خواندن در مورداین به روانشناسی انسان متصل شد و توضیح داد که چرا بازارها بالا و پایین و در مقیاس های بزرگتر و کوچکتر می چرخند. این همه تصادفی بودن رفتار بازار را معنا کرد.
بنابراین از آنجا شروع شد. و سپس، هر کتابی را که در موضوع موج الیوت پیدا کردم، به دست آوردم. راستش هیچکدام واقعا عالی نبودند. پس از مطالعه همه چیزهایی که در مورد این موضوع پیدا کردم، متوجه شدم که چیزهای زیادی از دست رفته است. هیچ کس به شما نگفت که چگونه نمودارهای خود را ترسیم کنید، چگونه نمودارهای خود را شروع کنید، چگونه تجزیه و تحلیل را شروع کنید، از چه نوع داده هایی در نمودارهای خود استفاده کنید. خیلی چیزها گم شده بود.
از دانش اولیه ای که به دست آوردم، تصمیم گرفتم، "خب، اگر من در این موقعیت قرار داشته باشم، احتمالاً بسیاری از افراد دیگر در این موقعیت هستند. شاید بتوانم شروع کنم به آموزش آنچه که در مورد این فرآیند آموخته ام و چگونه آن را انجام دهم. بهتر."بنابراین شروع به تدریس کردم.
من هرگز متوجه نشدم که از فرآیند تدریس، در نهایت به یادگیری هزاران چیز جدید در مورد موج الیوت خواهم رسید که هرگز تصور نمی کردم - مفاهیمی که در هیچ یک از کتاب هایی که خوانده بودم مورد بحث قرار نگرفته بودند. به همین دلیل است که در طول زمان به ایده های مختلفی در مورد الیوت ویو رسیدم. با آموزش به مردم و پرسیده شدن از آنها و مجبور شدن به یافتن پاسخ و تفکر عمیق در مورد پاسخ ها و تفکر در این مورد در طول سالیان متمادی.
هربار که به یک ایده رسیدم ، فهمیدم چیزی از روند استاندارد و ارتدوکس الیوت موج گم شده است. من ایده خود را روی کارت فهرست می نوشتم و تمام آن کارتهای فهرست را ذخیره می کردم. من صدها نفر از آنها را داشتم. با گذشت زمان ، کل فرایند تجزیه و تحلیل شروع به تبدیل شدن به یک مفهوم پی در پی در ذهن من کرد. فهمیدم که شما این کار را اول انجام می دهید. شما این کار دوم را انجام می دهیدشما این سوم را انجام می دهیدشما این چهارم را انجام می دهید. و فهمیدم که یک فرآیند منطقی برای هر نوع الگوی اعمال می شود.
من در طول سالها ایده هایم را کم کم با هم جمع کردم. من حداقل پنج سال ، شاید هفت سال ، فقط در مطالعه ، تفکر ، تدریس ، تجارت گذراندم. این کارتهای شاخص وقتی فهمیدم که من یک فرایند عینی تجزیه و تحلیل را ایجاد کرده ام که قبلاً ایجاد نشده بود - و من می توانم کتابی را در این زمینه بنویسم: تسلط بر موج الیوت.
اولین کاری که من انجام دادم سازماندهی تمام آن کارتهای فهرست بود!مفاهیم فلسفی فصل 1 هستند ، و سپس ترسیم داده ها فصل 2 است. مراحل شروع تجزیه و تحلیل داده ها در فصل 3 است ، و سپس مقیاس داده ها را در فصل 4 قرار می دهم. من در فصل 5 به مفاهیم تئوری موج منظم می روم. و سپس فصل 6 در مورد چگونگی تأیید الگوهای صحبت می کند. و غیره
اگر شما Elliott Wave را تسلط دارید ، می بینید که فصل 8 به اطلاعات پیچیده تر ، دقیق تر و الگوهای دقیق تر می رود. و بقیه کتاب ایده های جدید تری ، مفاهیم جدید ، تجزیه و تحلیل پیچیده تر و دقیق تر ارائه می دهد.
مصاحبه کننده: آقای نیلی ، شما کتاب خود را تسلط بر الیوت موج نامیدید. در چه مقطعی با Neo Wave روبرو شدید؟
وقتی کتاب خود را نوشتم ، بدون دانستن آن ، پایه و اساس Neo Wave را گذاشتم. من نسخه های مقدماتی را به چند نفر نشان دادم و همه آنها با من صحبت کردند که آن را Neely Wave می نامند. با این حال ، من نسبت به Neely Wave احساس ناراحتی کردم ، زیرا نظریه اصلی را ایجاد نکردم - احساس کردم فقط به آن اضافه می کنم. این مانند این است که فقط ریاضی ریاضی را فراخوانی کنید زیرا ممکن است ریاضی را به سطح جدیدی مانند جبر یا مثلثات برسانید. این هنوز ریاضی است ، فقط مفاهیم و جزئیات اضافی برای مقابله با شرایط پیچیده تر و پیچیده تر است.
احساس کردم که در تئوری موج گسترش یافته ام - پایه و اساس اصلی نظریه را ایجاد نکردم. قبل از اینکه تصمیم بگیرم فرایند خود را Neo Wave بنامم ، فصلی را در کتاب خود - فصل 6 - با موضوع قوانین سازنده منطق نوشتم. این بعد از آن است که کل فرآیند جمع آوری داده های خود را طی کرده اید ، نمودارهای خود را در کنار هم قرار داده اید ، تجزیه و تحلیل را شروع می کنید ، الگوهای پیدا می کنید ، آن الگوهای را در سازندهای تحریک آمیز یا اصلاحی ترکیب می کنید ، سپس به فرآیند تأیید واقعی می روید. پس از پایان یک الگوی ، شما باید انواع خاصی از رفتارها را ببینید که اثبات تجزیه و تحلیل شما صحیح بوده است. در اصل ، این مانند پیش بینی در مورد آینده است ، و تنها راهی که می دانید اگر حق با شماست این است که منتظر بمانید تا رویداد آینده اتفاق بیفتد ، درست است؟
بنابراین من به همین روش به تئوری موج نزدیک شده ام. اگر معتقدید چیزی یک الگوی تکانشی ، یا یک حرکت پنج موج ، یا زیگزاگ یا هر آنچه که هست ، پس از اتمام آن ، باید انواع خاصی از رفتارها را تولید کند تا آنچه را که فکر می کردید واقعاً همان چیزی است که بود. این چیزی است که فصل 6 در مورد آن است.
در پایان فصل 6 ، از آنجا که من احساس راحتی نمی کردم که آن را Neely Wave بنامم ، من فقط فصل 6 را به عنوان پسوندهای Neely از تئوری موج خواندم ، زیرا این جایی است که من واقعاً شروع به حرکت به مناطق جدید و ایجاد انواع مفاهیم جدید کردمبرای اینکه روند تحلیل پیچیده تر ، منطقی تر ، عینی تر و علمی تر شود. بنابراین من آن را Neely پسوندهای تئوری موج الیوت خواندم.
حدود 20 سال بعد از نوشتن کتابم - و بر اساس شنیدن آنچه مردم باید بگویند - تصمیم گرفتم که تجارت خود را صدا کنم و نظریه موج خود را به چیز دیگری پردازش کنم. من در مورد Neowave تصمیم گرفتم ، که یک نسخه کوتاه از نظریه موج F تئوری است. و به همین دلیل است که N و E سرمایه گذاری می شوند.
(بخوانید "Neowave در مقابل Elliott Wave - چگونه آنها متفاوت هستند؟" برای اینکه چرا Neowave یک نشانگر روند موج قابل اطمینان تر است.)
مصاحبه کننده: ما اکنون سی امین سالگرد تسلط بر الیوت موج را جشن می گیریم. این کتاب کلاسیک همچنان مرتبط است. در واقع ، این منبع برای هر کسی است که می خواهد موج الیوت را بیاموزد یا استاد باشد. به عنوان یک شرکت ، Neowave طی دهه ها تغییر کرده و رشد کرده است. به طور خلاصه ، آیا می توانید کمی در مورد چگونگی توسعه تخصص خود در تجارت به اشتراک بگذارید؟
بعد از 15 سال بهتر شدن به تدریج در انجام تجزیه و تحلیل موج و پیش بینی ، متوجه شدم که توانایی من در پیش بینی بازارها با سرعت بیشتری نسبت به توانایی من در تجارت بازارها پیشرفت می کند. این برای من بسیار گیج کننده بود. من فرض کردم (که بیشتر مردم انجام می دهند) که برای اینکه بتوانید تجارت کنید و درآمد کسب کنید ، باید بتوانید بازار را پیش بینی کنید. همه تصور می کنند یکی مستقیماً با دیگری مرتبط است.
از آنجا که من در پیش بینی بهتر و بهتر شدم ، متوجه شدم که توانایی پیش بینی من با سرعت بسیار سریعتر در حال افزایش است ، مثلاً به صورت لگاریتمی ، در حالی که تجارت و نتایج من از تجارت احتمالاً فقط به صورت حسابی پیشرفت می کرد. نتایج معاملاتی من فقط با صحت پیش بینی های من همراه نبود. و این واقعاً من را آزار داد و مرا آزار داد. این باعث شد که من این سؤال را کنم: "چه چیزی را از دست می دهم؟ چه خبر است؟"
سرانجام ، پس از 15 تا 20 سال حضور در این کار ، شروع به طلوع من کرد که تجارت و پیش بینی یکسان نبودند. به همین دلیل است که من دوره های خوبی از تجارت را تجربه کردم و به دنبال آن دوره های بد تجارت: وقتی بازار در شرایطی قرار دارد که شما را قادر به پیش بینی می کند ، می توانید خوب عمل کنید. وقتی نمی توانید پیش بینی کنید ، نمی توانید خوب عمل کنید.
من متوجه شدم که توانایی پیش بینی من در مراحل انجام شده است. به عنوان مثال ، ما به طور کلی می توانیم مراحل روند یک الگوی تکانشی یا اصلاحی را پیش بینی کنیم ، به این معنی که شما می توانید به طور کلی موج 1 ، موج 3 و موج 5 را به خوبی پیش بینی کنید ، اما شما نمی توانید موج های 2 و 4 را به خوبی پیش بینی کنید. و شما می توانید موج A و موج C و اصلاح را خیلی خوب پیش بینی کنید ، اما موج B نیست.
این تحقق هسته اولیه بود ، پایه و اساس آنچه من اکنون Neely River را نظریه می نامم ، زیرا من شروع به جستجوی راه های بازارهای تجاری کردم که مستقیماً به بازارهای پیش بینی وصل نمی شوند. و اینگونه تحقیقات اولیه من به وجود آمد. حدود 20 سال طول کشید تا من آن معما پیچیده را با هم قطعه قطعه کنم!
نظریه نیلی رودخانه در واقع پیچیده تر از بهبود موج الیوت ارتدوکس بود ، زیرا از ابتدا ایجاد شده است. به علاوه ، معاملات پیچیده تر است. دهه ها پیش ، من هرگز تصور نمی کردم ، اما بسیار پیچیده تر از پیش بینی بازارها است.
مصاحبه کننده: آقای نیلی ، شما همیشه می گویید که پیش بینی ها درآمد کسب نمی کنند ، تکنیک های تجاری مؤثر درآمد کسب می کنند.
درست است. وقتی صحبت از تجارت می شود ، هدف شما درآمدزایی است. شما باید همیشه در مورد آن وضعیت نگران باشید. بنابراین این یک چیز بسیار متفاوت است. Neowave همه چیز در مورد پیش بینی دقیق تر بازارها است. و Neely River در مورد بازارهای تجاری سودآوری بیشتری دارد.